
زندگینامه شهید شاخص خواهران؛ فوزیه شیردل
این پرستار 16ساعت پیش مجروح شده بود. به شدت از پهلویش خون میرفت. نه پزشکی نه دارویی... این فرشته بیگناه ساعاتی بعد در میان شیون و زجهزدنها جا به جان آفرین تسلیم کرد.
این پرستار 16ساعت پیش مجروح شده بود. به شدت از پهلویش خون میرفت. نه پزشکی نه دارویی... این فرشته بیگناه ساعاتی بعد در میان شیون و زجهزدنها جا به جان آفرین تسلیم کرد.
شهید فوزیه شیردل در سال 1338 در شهر کرمانشاه در کانون گرم خانواده متدین و مومن متولد و پس از طی دوران طفولیت در سن 7سالگی به مدرسه رفت و چون در خانوادهای مذهبی رشد کرده بود به نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار پای بند بود.
دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت پس از گرفتن مدرک سیکل وارد بهداری شد.
وی به مدت 2 الی 3 سال در بهداری کرمانشاه خدمت کرد و پس از آشنایی با کارش به پاوه منتقل شد و در بیمارستان آنجا مشغول بکار شد.
سه سال در پاوه بهیار بود. سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی بخاطر حمایت از انقلاب بارها با رییس بیمارستان درگیر شده بود.
دوستش میگوید: ((فوزیه در بیمارستان با صدای بلند اعلام میکرد که من پیرو خط امام هستم آنزمان همه از ناجوانمردی و حملههای وحشیانه دموکراتها و ضد انقلاب میترسیدند ولی فزیه دل شیر داشت)).
خیلی به امامخمینی علاقه داشت. عکس ایشان را در اتاقش زده بود. دیگران میگفتند: "فوزیه! اگر ضد انقلابها بو ببرند که این عکس را به دیوار اتاقت زدهای حساب همهمان را میرسند "میخندیدند و میگفت:"ضد انقلاب هیچ غلطی نمیتواند بکند."
سرانجام وی در بیست و پنجم مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محصره آن محل و در حالیکه گروه دکتر شهید چمران در صحنه حاضر بود در حالی که برای کمک به گروه اقدام میکرد و در حال راهنمایی هلیکوپتر برای فرود در بهداری بود مورد اصابت گلوله ناجوانمردانه دموکراتها قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
شهید چمران در وصف شهید نوشت
خداوندا! چه منظرهای داشت این خانه پاسداران چه دردناک! چه بهتزده و چقدر شلوغ و پر سر و صدا!گویی صحرای محشر است! انبوهی از کردهای مسلح و غیر مسلح در پشت در به انتظار کمک ایستاده بودند اثار غم و درد بر همه چهرهها سایه افکنده بود در همین وقت دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود از در بیرون میبردند. آنفدر از بدنش خون رفته بود که صورتش سفید و بیرنگ شده بود پاسداران جوان به شدت متاثر بودند.
این پرستار 16 ساعت پیش مجروح شده بود. به شدت از پهلویش خون میرفت. نه پزشکی نه دارویی... این فرشته بیگناه ساعاتی بعد در میان شیون و زجهزدنها جا به جان آفرین تسلیم کرد.